پس كي به چشمه سار وجود تو مي توان رسيد؟...
پس كي از زلال خوشگوار تو مي توان نوشيد؟...
كه مي شود كه صداي گامهاي آمدنت در گوش هستي طنين اندازد؟...
كي مي شود كه عطر ظهور تو در شامه وجود بپيچد؟...
تا كي حيران و سرگردان در جستجوي تو باشم اي مولاي من؟...
در انتظارت هستيم
ما را درياب