سلام :این بحث با تقاضای بعضی از دوستان در این پست مطرح شد.مسئله ازدواج موقت یکی از ظریف ترین و حساس نرین مباحث در جامعه کنونی ما است.از دوستان تقاضا دارم با دادن نظراتی منطقی (نه احساسی) ما را در این پست یاری بدهند. ارادتمند شما:یک طلبه با عبای مشکی
دیدگاهها در مورد ازدواج موقت
نسخ حکم نکاح منقطع و عدم آن یکى از موارد اختلافى بین اهل سنت و شیعیان است چرا که گروه اول معتقدند این تأسیس حقوقى از سوى پیامبر اسلام به دستور خداوند متعال قرار داده شد لیکن به جهت گذشتن و سپرى شدن آن وضع خاص، به دست خلیفة دوم نسخ گردید. این عده در اثبات اعتقادشان به ادلة سه گانة (قرآن، سنت و اجماع) استناد کردهاند. در مقابل، گروه دوم (شیعیان) معتقدند: حکم الهى قابل نسخ به دست هیچ کس نیست و فقط پیامبر (ص) مىتواند حکم را نسخ کند. از این رو آنان حکم نکاح منقطع را تا به امروز جارى و سارى مىدانند و در جاى خود به طور مفصل به ادلة اهل سنت پاسخ مىدهند.
قانون مدنى ایران نیز چون تحت تأثیر فقه شیعه است، از ابتدا تا به امروز نکاح منقطع را به رسمیت شناخته است.(1) به رغم پذیرش این نوع نکاح در شرع و قانون، همواره بحث بین معتقدان و منتقدان این نوع ازدواج رواج داشته است. علت هم آن است که هر گروهى با دیدگاه و از زاویهاى خاص به قضاوت مىنشیند. براى قضاوت بین این دو عقیده و اشراف به بحث، لازم است ادلة هر گروه بررسى شود:
الف. ادلة منتقدان نکاح منقطع:
1. عدهاى این نوع ازدواج را راهى براى سوء استفاده دانستهاند. این عده همیشه پیرمرد پول دارى را تصور مىکنند که براى خوشگذرانى، دخترى را صیغه مىکند و بعد از ارضاى شهواتش، او را رها مىسازد، یا مرد زندارى که بىاعتنا به خانوادهاش هر روز به دنبال یک زیبارویى است که بتواند او را اسیر کند و کام گیرد و
در جواب این عده همین بس که همة آزادىهاى قانونى و تأسیسهاى حقوقى، مىتوانند مورد سوء استفاده قرار گیرند براى مثال حق رانندگى که یک حق مشروع و پسندیدهاى است از سوى عدهاى به بدترین نحو مورد استفاده قرار مىگیرد و حتى منجر به وارد آمدن خسارت جانى و مالى مىشود. پس بدین ترتیب باید گفت: حق رانندگى امرى مذموم و پلید است؟ در حالى که چنین نیست. پس اگر عدهاى از این نهاد حقوقى به جهت سوء استفاده بهرهبردارى کنند این امر خدشهاى به اصل آن وارد نمىکند بلکه ایراد به خود این افراد یا گریزگاههاى قانونى و وارد است.
2. عدهاى دیگر با تشبیه نکاح منقطع به کرایه و اجاره، سعى دارند که وانمود کنند زنى که صیغه مىشود، در واقع به اجارة زوج خویش درمىآید و این را خلاف شأن زن و سوء استفاده از او دانستهاند.
در پاسخ گفتنى است آنچه خلاف شأن زن است، این است که زن همچون کالایى بدون هیچ حق و حقوقى و بدون هیچ ضابطهاى، مورد بهرهبردارى جنسى قرار گیرد یعنى، دقیقاً آنچه که در دنیاى غرب اتفاق مىافتد و یا آنچه که در نزد افراد لاابالى و بىبند و بار در مشرق زمین مىگذرد حال اینکه زن این چنین مورد سوء استفاده قرار گیرد، خلاف شأن زن است یا این که او به طور قانونى و مشروع با حفظ حقوقش به استمتاعاتش دسترسى یابد؟
به فرض که عقد نکاح منقطع در مواردى شبیه عقد اجاره باشد، آیا این دلیل مىشود که این دو عقد یکى باشند؟ در حالى که مىدانیم این دو عقد در خیلى از اوصافش با یکدیگر تفاوت دارند.
نکتة دیگر اینکه مخالفان گمان مىکنند در عقد نکاح منقطع فقط مرد است که بهره مىبرد و زن در اینجا هیچ بهرهاى نمىبرد در حالى که بهرهمندى این دو طرفینى است و همانطور که زن در مقابل مرد تکالیفى دارد، داراى حقوقى نیز است.
3. عدهاى دیگر متعه و نکاح منقطع را سدّى در جهت تشکیل خانواده مىدانند، چرا که افراد اگر براى ارضاى نیازهایشان به سهولت دسترسى به دیگرى داشته باشند، انگیزةشان براى تشکیل دائمى خانواده کم مىشود.(2)
در پاسخ مىگوییم: همانطورى که شما با دید منفى نگاه مىکنید و این امر را سدى براى تشکیل خانواده مىدانید، ما از زاویة مثبت به این نهاد مىنگریم و آنرا زمینهساز تشکیل خانوادة دائمى مىدانیم
ب. ادلة موافقین نکاح منقطع:
1. عدهاى از موافقین معتقدند: در اجتماعى که دسترسى به ازدواج دائم روز به روز مشکلتر مىشود، ازدواج موقت راهکار مناسبى است تا افراد بتوانند در کنار یکدیگر به آرامش برسند و بدین ترتیب متعه مانع رواج فساد و فحشاء مىشود.
2. اگر این نوع ازدواج در غیاب نکاح دائم تجویز نشود، افراد براى ارضاى روحى و جنسى
خویش به روابط آزاد و نامشروع روى مىآورند و بدیهى است که این روابط آزاد از هیچ انضباط و نظم و تعهدى برخوردار نیست. در حالى که نکاح منقطع براى طرفین تعهد و مسئولیت ایجاد مىکند. براى نمونه زن مىتواند از زوج طلب نفقه کند یا اینکه مشخص شود اگر فرزندى حاصل شد، چه تکلیفى دارد. هر یک از این مسئولیتها مىتواند ضمانت قانونى داشته باشد.
حال اگر این ضوابط موجود نباشد، فرزندى که به دنیا مىآید، تکلیفش چیست؟ در اینجا مرد مىتواند این فرزند را به مرد دیگرى نسبت دهد و از پذیرفتن مسئولیت او شانه خالى کند.
3. کسانى که نمىتوانند بار مسئولیت پیمان دائم را بر دوش بکشند، عقد منقطع بهترین راه براى ارضاى جنسى آنان است. برتراند راسل مىگوید: «در عصر حاضر بدون اختیار ازدواج به تأخیر مىافتد، در حالى که صد تا دویست سال قبل تحصیلات دانشجو در هر رشتهاى که بود در هجده سالگى تمام مىشد اما در حال حاضر از سن بلوغ تا 30 سالگى که فرد آمادگى براى زندگى حاصل مىکند (یعنى 15 سال) مىگذرد که دقیقاً دوران بحران جوانى و نمو غریزة جنسى است براى مقابله با این بحران و پاسخگوئى به نیازهاى جنسى در حالیکه فرد نمىتواند مسئولیت زندگى دائمى را بپذیرد، چه باید کرد؟ یا باید جوانان را از تحصیل محروم کردو آنها را مجبور نمود که در جوانى ازدواج کنند که این معقول نیست یا باید به آنها اجازه دهیم قواى غریزى خویش را در فاحشه خانهها مصرف نمایند که این مستلزم بروز عوارض روحى و امراض مقاربتى است، پس فقط یک راه باقى مىماند و آن ازدواج موقت است».(3)
4. دختر و پسرى که مىخواهند با یکدیگر ازدواج کنند، لازم است هر چه بیشتر و بهتر با خصوصیات یکدیگر آشنا شوند. در همین راستا نکاح منقطع مىتواند یک دورة آزمایشى براى ازدواج دائم باشد که افراد سنتى و مذهبى به خوبى مىتوانند از این نهاد مىتوانند استفاده کنند. این نوع ازدواج موقت در بین مسیحیان آمریکا نیز مورد توجه قرار گرفته است.(4)
اینک با تمام این اوصاف خود شما به قضاوت بنشینید و معایب و محاسن را در دو کفة ترازو بگذارید و نظاره کنید که کفة ترازو به نفع کدام گروه سنگینتر است؟
دید منفى نسبت به ازدواج موقت
با این همه محاسن و خوبىهایى که ازدواج موقّت دارد و در واقع در غیاب ازدواج دائم بهترین راهکارى است که مىتوان ارائه کرد، پس چرا بازتاب اجتماعى آن پسندیده نیست و جامعه به خصوص بانوان با دید مثبت به آن نمىنگرند؟ در جواب به این پرسش مىتوان به علل زیر اشاره کرد:
1. سوء استفادة برخى افراد از این نوع ازدواج، سبب شده جلوهاى نامیمون از آن نهاد حقوقى به جاى بماند و عدهاى نیز با بیان این سوء استفادهها، اصل این نوع ازدواجها را زیر سؤال بردهاند.
2. جامعة امروزین ما بیشتر با فرهنگ غرب آشنا شده است در حالى که یکى از ارکان این فرهنگ هرج و مرج و بىبند بارى جنسى است. طبق این آموزه بهرهمندى هر چه بیشتر و منفعت هر چه بالاتر از جنس مخالف بدون داشتن مسئولیتى در مقابل او مورد تأکید قرار گرفته، رایج مىشود روشن است افرادى که با این فرهنگ مأنوس مىشوند، یاد مىگیرند که تن به محدودیتى در خصوص روابط جنسى ندهند و خود را محصور به یک نفر نکنند و در عین حال مسئولیتى نداشته باشند.
3. تبلیغات منفى گروهها و افراد که دربارة این نوع ازدواج، عامل دیگر بعضى از مخالفت ها است زیرا عدهاى قائل به ارتباط آزاد بین دختر و پسر مىباشند بدیهى است این عده چون منافع و یا اعتقاداتشان چنین ارتباطاتى را اقتضا مىکند، دربارة این نوع ازدواج تبلیغات منفى مىکنند.
4. در این نوع ازدواج، گمان بانوان آن است که هیچ حق و حقوقى ندارند و صرفاً استثمار آنها مورد نظر است. این امر سبب مخالفت ایشان با این نوع ازدواج مىشود.
با این اوصاف برخى از دختران و پسران در عین حال که با افراد متعددى ارتباط دارند و روابط نزدیکى را با آنها برقرار مىکنند و احیاناً لطمات روحى و جسمى متعددى نصیبشان مىشود اما حاضر نیستند که طى یک عقد حقوقى و با ضمانت قانونى، با یک نفر ارتباط منضبط و مسئولیتآور داشته باشند این نشانگر برخورد احساسى با مسئلة ازدواج موقّت و غریزة جنسى است و مخالفت برخى از ایشان، به جهت هواپرستى و شهوترانى باشد.
در تفسیر نمونه از آی™الله العظمی مکارم شیرازی آمده است:
نکاح موقّت از نیازهاى ضرورى جامعه اسلامى است ولى اگر این کار، بدون اتخاذ تدابیر و قانونمندىهاى لازم صورت پذیرد، بىشک عوارض نامطلوب بهداشتى و روحى براى جامعه در بر خواهد داشت. مسلماً ازدواج موقّت از نظر هزینه و نیازهاى دیگر، همانند ازدواج دائم نیست و طبیعتاً براى اکثر جوانان قابل دسترسى خواهد بود ولى متأسفانه در حال حاضر چنین زمینههایى وجود ندارد. در چنین شرایطى، براى رهایى از دغدغههاى فکرى و روحى، بهتر است با تصمیم جدى، براى ازدواج اقدام کنید.
اگر به غرایز طبیعى انسان، به صورت صحیحى پاسخ گفته نشود، براى اشباع آنها متوجه راههاى انحرافى خواهد شد زیرا این حقیقت قابل انکار نیست که غرایز طبیعى را نمىتوان از بین برد و فرضا هم بتوانیم از بین ببریم، چنین اقدامى عاقلانه نیست و به نوعى، مبارزه با قانون آفرینش است. بنابراین راه صحیح آن است که آنها را از طریق معقولى اشباع نموده و از آنها در مسیر سازندگى بهرهبردارى کنیم.
اکنون این پرسش پیش مىآید که در بسیارى از شرایط و محیطها، افرادى قادر به ازدواج دائم نیستند، یا افراد متأهل در مسافرتهاى طولانى و یا مأموریتها با مشکل عدم ارضاى غریزه جنسى روبه رو مىشوند. این موضوع به خصوص در عصر حاضر به شکل حادترى رخ نموده است چرا که سن ازدوج، بر اثر طولانى شدن دوره تحصیل و مسائل پیچیده اجتماعى، بالا رفته و کمتر جوانى مىتواند در سن پایین یعنى در داغترین دوران غریزه جنسى اقدام به ازدواج کند. با این وضع، چه باید کرد؟ آیا باید مردم را به سرکوب کردن این غریزه (همانند رهبانها و راهبهها) تشویق کرد؟ یا اینکه آنان را در برابر بىبند و بارى جنسى، آزاد گذاشت و شاهد صحنههاى زننده بود؟ و یا آنکه راه سومى را در پیش بگیریم که نه مشکلات ازدواج دائم را به بار آورد و نه آن بىبند و بارى جنسى را؟
«ازدواج دائم» نه در گذشته و نه در امروز، به تنهایى جوابگوى نیازمندىهاى جنسى همه طبقات مردم نبوده و نیست. ما بر سر دو راهى قرار داریم: یا باید «فحشا» را مجاز بدانیم و یا طرح ازدواج موقت را بپذیریم. معلوم نیست آنها که هم با ازدواج موقت مخالفند و هم با فحشا، چه جوابى براى این سؤال دارند؟ طرح ازدواج
موقّت، نه شرایط سنگین ازدواج دائم را دارد که با عدم تمکن مالى یا اشتغالات تحصیلى و مانند آن نسازد و نه زیانهاى فجایع جنسى و فحشا را در بر دارد.(5) البته یکى ار موانع جدى ازدواج موقّت سوء استفادة افراد عیاش است. ازدواج موقّت راهى اضطرارى و موقّت براى جلوگیرى از معضلات جنسى است نه راهى براى شهوترانى تا ثبات خانوادهها را به مخاطره انداخته وجایگزین ازدواج دائم شود
تردیدى نداریم که همه این مشکلات فعلى که بیشتر ریشه در فرهنگ عمومى جامعه دارد غل و زنجیرهاى آهنینى را بر دست و پاى تمامى افراد جامعه به خصوص جوانان زده است و ارضاى طبیعى یکى از نیرومندترین غرایز را دشوار بلکه محال نموده است. باید با حرکتى عظیم و بنیادین در فرهنگ جامعه، ساختار فکرى مردم در این زمینه زیر و رو شود تا این قید و بندها از هم گسسته گردد.
براى رسیدن به این هدف، باید همه علتها و محرکهاى مشکل یاد شده شناسایى (اعم از اقتصادى، سیاسى، اجتماعى و فرهنگى) و سپس با مشارکت دولت و مردم، ابتدا راه «ازدواج دائم» هموار گردد. آن گاه براى مشکلات باقىمانده، راه ازدواج موقّت در پیش گرفته و براى مقبولیّت همگانى آن، بیش از پیش تلاش شود
بسترسازى
براى بسترسازى این امر، باید نکات
زیر مورد توجه قرار گیرد.
1. فعالیت فرهنگى جهت آشنایى جوانان با محسنات این تأسیس حقوقى و اینکه آنچه مخالفان مىگویند در واقع چیزى جز نگریستن به ظاهر ازدواج موقت و برداشتى سطحى از آن نیست.
2. فعالیت فرهنگى براى روشن شدن حقوق و تکالیف زوجین در این عقد چرا که آنچه در سطح عمومى مطرح است، آن است که پسر در عقد موقّت همه کاره است. در حالى که این بینش غلط است و قانونگذار تا حدودى هر یک از شرایط و حقوق و تکالیف را براى زوجین معین کرده است. اما این زوجین هستند که بدون اطلاع کافى، دست به این ازدواج مىزنند و در این بین حق یکى از طرفین ضایع مىشود در حالى که دختران اگر با بینش کافى ازدواج موقّت کنند، قادر خواهند بود شروطى را در عقد بگنجانند و حق خود را تماماً استیفا نمایند (از جمله آنکه شرط کنند در این ازدواج مباشرت جنسى نباشد و).
3. نمىتوان منکر شد که قانون در این زمینه نقصى ندارد. به هرحال ابهاماتى در قانون هست که هم سبب مىشود افراد به طور کامل نتوانند به حقوقشان دسترسى یابند و یا جلوى سوء استفادة عدهاى گرفته شود.
در پایان حدیثى از حضرت على (ع) نقل مىشود: «ما کانت المتعة الا رحمة من الله رحم بها امه محمد (ص)» «قانون متعه رحمتى است از طرف پروردگار بر امت محمد (ص)».
راستى چه رحمتى بالاتر از اینکه انسان در ایام جوانى و تجرّد، بتواند خویشتن را از وسوسههاى شیطانى و آتش شهوت رها سازد و در عین حال دچار عواقب نامطلوب سرکوب غریزه جنسى نگردد.
پىنوشت
(1) مواد 1076: 1075، 1077، 1113، 2511
(2) اسماعیل هادى، دورنماى حقوقى ازدواج موقت، ص 90 57
(3) حسین صفائى، اسدالله امامى، حقوق خانواده صفحة 22
(4) سید رضى شیرازى، بنبستهاى اجتماعى، صفحة 61
(5)ناصر مکارم شیرازی تفسیر نمونه ج 3 صفحه 147