سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سفارش تبلیغ
هیئت رایه العباس دلفان دوشنبه 87/3/6 ساعت 5:6 صبح

سلام

جا داره از دوستان خودم در هیئت رایه العباس دلفان که حقیر را در دهه اول فاطمیه به مدت 5 شب دعوت کرده بودند تشکر کنم.خیلی جلسه خوب و پر شوری بود.

از مداح هیئت برادر علی زارعیان هم که عاشق سبکهای آقای کریمی است تشکر می کنم وامیدوارم در آینده خودش صاحب سبک بشه و برای جامعه مداحی کشور باعث افتخار باشه.

گفته بود یه نصیحت هم به من بکنید که عرض می کنم (خفته را خفته کی کند بیدار). ولی هر جا هستی نمازت را اول وقت بخون (فرادی و جماعتش مهم نیست)یا علی


: یک طلبه با عبای مشکی

تو مرا یاد کنی یا نکنی من به یادت هستم ()

یک شیعه با سلاح قلم(2) یکشنبه 87/3/5 ساعت 12:56 عصر

سجده بر مهر و عدم دست گذاشتن بر شکم

امروز در مورد یکی از شبهات و اختلافات بین شیعه و سنی بحث می کنیم که مطمئنم با آن مواجه شدید و آن این مسئله است که شیعه در نماز پیشانی را بر مهر و همچنین دستها را بر روی پاهای (ران) قرار می دهد به خلاف اهل سنت تا جایی که این مسئله باعث شده تا ایشان ما را به کفر و شرک متهم کنند.اما ادله ما در جواب اهل سنت پیرامون این 2 مسئله چیست؟ قبل از جواب دادن از خدا می خواهم که مرا در بیان حقیقت بدون هر گونه تعصب و لجاجتی مصون و محفوظ بدارد.آمین واما

             جواب اجمالی:

درباره سجده نکردن بر مهر، باید گفت از مجموع احادیث و روایاتی که در کتب اهل‌سنّت آمده است، بدست می‌آید که سجده فقط بر زمین و آنچه از آن می‌روید، به شرط این‌که خوراکی و پوشاکی نباشد جایز است و نه غیر آن. و درباره دست‌ها را بر سینه با شکم گذاشتن هم، با توجه به روایات وارده، هیچ کدام اثبات نمی‌کنند که این سنّت در زمان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ هم مرسوم بوده است، بلکه این عمل به دستور حکام و امراء، سنّت گردیده است و بدعتی است که اسم سنّت به خود گرفته است.

جواب تفصیلی:

اما اینکه چرا برادران اهل‌سنّت در هنگام سجده از مهر استفاده نمی‌کنند؟ وقتی به منابع و کتب معتبره روایی و فقهی اهل‌سنّت مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم در آنها سجده بر چند چیز آمده است،‌ سجده بر سنگ، بر زمین، بر حصیر، بر لباس و... و در مجموع در روایات وارده آنها مانند شیعه، سجده بر زمین و آنچه از آن می‌روید به شرط این‌که خوراکی و پوشاکی نباشد، جایز است، مگر در صورت اضطرار که به بعضی از تصریحات فقهی آنها در این باره اشاره می‌گردد:

امام اوزاعی از فقهای اهل‌سنّت در این باره می‌گوید: واجب نیست مباشره (واسطه نبودن) بین اعضاء سجده و زمین، بلکه کفایت می‌کند، سجده بر پارچه عمامه و آستین و لباس و غیر آن، و دلیل بر این مطلب، آن چیزی است که انس بن مالک روایت کرده که بخاطر شدّت گرما وقتی ظهرها پشت سر پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ نماز می‌خواندیم بر لباسمان سجده می‌کردیم.1

یا در کتاب مغنی که از کتب جامع فقهی اهل‌سنّت می‌باشد آمده که قاضی فتوا داد به این‌که اگر کسی سجده کند بر عمامه یا آستینش نمازش صحیح است چون یک روایت بر آن دلالت دارد. و این فتوای مالک و ابوحنیفه و تمام کسانی است که اجازه سجده بر لباس را در سرما و گرما داده‌اند.2

و به قول علامه امینی، روایات وارده در کتب اهل‌سنّت سه دسته هستند، 1. سجده بر زمین. 2. سجده بر غیر زمین بخاطر وجود عذر. 3. سجده بر غیر زمین بدون عذر.3

درباره سجده بر زمین بین تمام مسلمین اتفاق وجود دارد، که اصل در سجده زمین و آنچه از آن می‌روید، می‌باشد همانگونه که سنّت قولی و فعلی پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ این را تأیید می‌کند، مانند آنجایی که می‌فرماید: زمین برای من مسجد قرار داده‌ شد. 4 و همچنین سجده بر سنگ که حاکم در مستدرک می‌گوید: ان النبی ـ صلی الله علیه و آله ـ سجد علی الحجر، پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ بر سنگ سجده می‌کرد 5 و بعضی اصحاب در هنگام سجده عمامه را از جلوی پیشانی کنار می‌زدند تا سجده بر زمین باشد.6 و امثال این موارد که در کسب صحاح شش گانه اهل‌سنّت آمده است.

قسم دوّم احادیثی هست که می‌گوید: در صورت معذور بودن از سجده بر زمین، می‌توان بر غیر زمین سجده کرد، بخاری در صحیح از قول انس بن مالک آورده است: ما با پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ نماز می‌خواندیم به خاطر شدّت گرما بر گوشه‌ای از لباس خود سجده کردیم.7مشخص می‌شود که سجده بر لباس بعد از دستور دادن به برداشتن عمامه از جلوی پیشانی و اجازه دادن برای سجده بر حصیر و خمره (حصیر مخصوص نماز) می‌باشد.8

قسم سوّم که سجده بر غیر زمین، بدون عذر باشد،‌عمده احادیثی که وارد شده سجده بر انواع حصیر هست که آنها نیز از زمین می‌رویند، انس بن مالک نقل می‌کند که پیامبر آمد و بر فَحْلی (حصیری که سیاه شده بود) نماز خواند و ما هم پشت سر او ایستادیم.9 یا از ام سلمه نقل شده که می‌گوید: پیامبر بر خمره (حصیر مخصوص نماز) نماز می‌خواند.10

تا اینجا آن چه بدست آمد این است که سجده بر زمین، سنگ، حصیر صحیح می‌باشد که این‌ها، مورد تأیید پیروان مذهب اهل‌بیت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ نیز می‌باشد. و در این موارد بین شیعه و سنّی اختلافی وجود ندارد، امّا برادران اهل‌سنّت در اینجا مرتکب دو اشتباه شدند و امر بر آنها مشتبه شد: اوّل این‌که آنها فکر کردند این چیزی که به نام مهر است و با آب و گل آمیخته شده و محل سجده شیعیان است، مسجودله (برای آن سجده می‌کنند) آنان است و بخاطر همین چه نسبت‌هایی که به شیعیان داده نشد، مانند کفر و شرک و نفاق و.... در حالی که با مراجعه به کتب فقهی و اعتقادی شیعه بدست می‌آید که آنها نیز با تبعیت از پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ و خلفاء حقیقی ایشان ـ علیهم السلام ـ ، فقط بر آنچه آنها اجازه داده‌اند، سجده می‌کند و نه غیر آن و دوّم این‌که برعکس آنچه به شیعه نسبت داده می‌شود، برادران اهل‌سنّت هستند که سنّت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ در این مورد، که فقط سجده بر زمین و ما ینبت منها (روییدنیها) را اجازه داده بود، خارج شدند، و «سجده بر فرش‌های بافته شده از پشم، ابریشم، چرم، مشمع را جایز دانستند.»11و بدتر از همه اینها، آنها هستند که فتوا می‌دهند سجده بر عذره یا سه (قاذورات خشک) جایز است.12

ـ اما قسمت دوم شبهه که هنگام نماز دست روی سینه گذاشتن سنت بوده است:

دست‌ها بر روی سینه گذاشتن در اصطلاح خاص اهل‌سنت تکتیف و تکتّف نامیده می‌شود که در این باره هم کتب فقهی و هم منابع حدیثی آنها به این مطلب اشاره دارند، مثلاً‌ امام ابن ثور قائل است به قرار دادن دست راست بر دست چپ در هنگام نماز بخاطر روایت ابوحازم13که روایت مربوطه را بررسی خواهیم کرد.

محمد بن صالح العثمین از مفتیان اهل‌سنّت در جواب این‌که تکتّف چه حکمی دارد می‌گوید: دست بر سینه گذاشتن در نماز سُنّة (مستحب) است. 14

پس این عمل در بین اهل‌سنّت واجب نمی‌باشد، بلکه امر مستحبّی بحساب می‌آید و حتّی مالکی‌ها نه تنها آن را مستحبّ نمی‌دانند بلکه آن را مکروه می‌دانند.15و لذا الان مالکی‌ها به صورت دست باز و مانند شیعیان نماز می‌خوانند.

عارف بزرگ مسلمانان، محی‌الدین عربی در فتوحات مکیه در این باره می‌گوید: گروهی آن (تکتّف) را مکروه دانسته‌اند و گروهی آن را اجازه داده‌اند و گروهی آن را سنّت رسول‌الله می‌دانند و گروهی می‌گویند پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ چنین کاری نکرده است.16

احادیثی هم که در این‌باره نقل شده به نحوی دارای اشکال بوده و ضعیف می‌باشند و نمی‌توانند ثابت کنند این که عمل در زمان پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ هم به عنوان یک امر دینی و شرعی وجود داشته است، که نمونه‌هایی از آن بیان می‌گردد: ابی حجفه نقل می‌کند که حضرت علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: قرار دادن دست‌ها بر روی همدیگر در نماز سنّت است.17در حالی که می‌بنیم احمد بن حنبل (رهبر فرقه حنبلی‌ها) و بخاری در صحیح، یکی از ناقلان این حدیث به نام عبدالرحمان بن اسحاق را قبول ندارند و گفته‌اند مورد اعتماد نیست.18

و گروهی دیگر می‌گویند: دست، بسته بودن مربوط به همه نمازها نیست بلکه مخصوص نماز نحر کردن (سر بریدن) شتر است، که ابن عباس در همین باره می‌گوید: دست راست را بر دست چپ در نماز گذاشتن در هنگام نحر ‌است، که از آیه «فصلَّ لِرَبِّکَ و انحَر» ‌استفاده کرده است.19 و حتی بیهقی بسیاری از این احادیث را مورد اعتماد بحساب نیاورده است و گفته اینها نمی‌توانند مقصود ما را اثبات کنند.20

و نکته مهم‌تر این‌که یکی از مستندات آنها حدیث ابوجازم است، که بعد از نقل حدیث می‌گوید: «الا اعلمه الا ان تیمّ ذلک الی النبی ـ صلی الله علیه و آله ـ» که به گفته یکی از بزرگان، این‌که می‌گوید: من نمی‌دانم مگر این‌که این سنّت به رسول‌الله ـ صلی الله علیه و آله ـ می‌رسد، معلوم می‌شود او خود ندیده بلکه از کس دیگری شنیده که اسم او را هم نبرده و در ادامه همین حدیث آمده است «و قال اسماعیل یُنمی و لم یقل یَنمی»‌21 یعنی اسماعیل گفته این سنّت به پیامبر رسیده می‌شود نه این‌که می‌رسد، یعنی برای خود او هم تردید وجود دارد که آیا (این کار) واقعاً منسوب به پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ می‌باشد یا نه؟

و اگر واقعاً چنین سنّتی در زمان رسول‌الله مرسوم بوده، چرا دیگر مهاجران و انصار آن را نقل نکرده‌اند، پس از اینها که این احادیث (روایات ساختگی) مستقیم به پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ نسبت داده نشده، معلوم می‌شود اینها سخن پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ نبوده بلکه امراء و خلفاء بودند که به مردم دستور می‌دادند در مقابل آنها دست بسته بایستند22.. (که به مرور زمان این روش را در نماز هم جاری کردند).

همان‌گونه که می‌بینیم کرمانی، شارح صحیح بخاری نیز می‌گوید: در این کار (دست سینه بودن) توجّهی است، که شخص قائم به نماز، در مقابل مالک جبّار ایستاده و نباید شرط ادب را رها کند، بلکه به صورت تسلیم و دست بسته بایستد، همانگونه که در مقابل مسلوک می‌ایستد.

در این صورت می‌توان پرسید که وضع‌کننده احکام الهی ما هستیم یا خدا، اگر او جعل‌کننده دستورات است که می‌بینیم در موضوع مورد بحث چنین دستوری از خدا و رسول و خلفاء پس از ایشان به ما نرسیده است، پس معلوم می‌شود این کار سنت نیست. بلکه بدعت است، (و این عمل (تکتّف) هم اضافه‌ای است در دین که قبلاً نبوده) ولی اسم سنّت بر خود گذاشته، و بدتر از آن، این‌که سنّت (نماز خواندن پیروان اهل‌بیت ـ علیهم السلام ـ ) بدعت بحساب می‌آید.

با توجه به مجموع ادله که ثابت شد این عمل نزد خود سنی‌ها هم مستحب و نزد گروهی حتی مکروه می‌باشد، و حتی ترک عمل مستحب شرعاً گناهی بحساب نمی‌آید، امّا شیعیان به خاطر ترک آن به بدترین سنت‌ها متهم می‌شوند.

                                 تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل

 ..................................................................................................................................................

         1  . دکتر: عبدالله محمد الجبوری، خفة الامام اوزاعی، مطبعة الارشاد در بغداد.

[2] . ابومحمد عبدالله بن احمد بن قدامه، المغنی به همراه شرح کبیر، دارالکتاب العربی، بیروت.

[3] . علامه عبدالحسین امینی، سیرتنا و سنّتنا، ص 126.

[4] . همان به نقل از صحیح مسلم، مستدرک و سنن کبری.

[5] . همان به نقل از صحیح مسلم، مستدرک و سنن کبری.

[6] . همان به نقل از صحیح مسلم، مستدرک و سنن کبری.

[7] . بخاری، صحیح، ج 1، ص 101.

[8] . آیت‌الله جعفر سبحانی،‌الاعتقاد بالکتاب و السنة، ص 82، مؤسسه امام صادق ـ علیه السّلام ـ .

[9] . بخاری، صحیح، ج 1، ص 101.

[10] . آیت‌الله جعفر سبحانی‌به نقل از مسند احمد، ج 1، ص 269.

[11] . سلطان الواعظین شیرازی، ج 2،‌ص 421، نشر بقیع، چاپ 73.

[12] . امام خمینی (ره)، کشف اسرار، چاپ 1363 ه‍ ق.

[13] . حسین علی جبر، فقه الامام ابی ثور الشافعی، ص 157، دارالرساله، بیروت.

[14] . شیخ محمد بن صالح العثمین، فتاوی ارکان الاسلام، دارالثریا، ریاضی عربستان سعودی.

[15] . جعفر سبحانی، الاعتصام بالکتاب و السنة نشر مؤسسه امام صادق ـ علیه السّلام ـ .

[16] . محی‌الدین عربی، فتوحات مکیّه،‌ج 1، ص 439.

[17] . سنن ابی داود، ج 1، درالجبال بیروت، ص 259.

[18] . سنن کبری، ‌بیهقی، ج 2، ص 31.

[19] . همان مدرک، ج 2، ص 30.

[20] . همان مدرک، ج 2، ص 30.

[21] . صحیح بخاری، ج 5، ص 109.

[22] . الاعتصام بالکتاب و السنة، نشر مؤسسه امام صادق ـ علیه السّلام ـ ، ص 66.

 بهترین آرزوها را برای شما خواستارم             ارادتمند:یک طلبه با عبای مشکی


: یک طلبه با عبای مشکی

تو مرا یاد کنی یا نکنی من به یادت هستم ()

فاطمه سرچشمه پاکیها جمعه 87/3/3 ساعت 1:45 صبح

آغاز این دفتر را باید با سلام آغاز کرد.

سلام  بر همه خوبیها و مظلومیتها.سلام بر همه انسانیتها.شجاعتها و استقامتها.سلام بر او که جان خود را فدا نمود تا یکبار دیگر خود را با خورشید پیوند بزند.

سلام برفاطمه ام ابیها.سلام بر زهراءام الائمه.سلام بر فاطمه سرچشمه پاکیها فاطمه مادر حسن و حسین.

سخن را با فرموده حضرت صادق علیه السلام آغاز کنیم که فرمودند:(من عرف فاطمه حق معرفتها فقط ادرک لیله القدر)فاطمه ای که شناخت او مساوی است با درک شب قدر.

باز ایام فاطمیه آمده است و فرصتی مهیا شده تا با ابعاد شخصیتی الگوی انسانیت یعنی حضرت زهراء علیها السلام بیشتر آشنا شویم.

کتاب فاطمیه را که ورق بزنیم سرشار از درسهایی است که باید من و شما بعنوان یک مسلمان شیعه بیاموزیم.درسهایی که حیات معنوی ما به آن بستگی دارد.پس بیائیم این فرصت را غنیمت شمرده و آن را ایام درس آموزی از مکتبی قرار دهیم که تمام ائمه اطهار علیهم صلوات الله خود را مدیون آن مکتب می دانند.بیائیم درس زیبا زندگی کردن در اوج سادگی را بیاموزیم.درس انسانیت را دوباره با هم مرور نمائیم و درس تربیت رفتار را مشق شب خود قرار دهیم.

عصمت و طهارت فاطمه الگوی واقعی زندگی را به ما نشان می دهند.فاطمه پیوند ما با اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله است.فاطمیه به ما می گوید که چگونه با جان و قلبمان از ولایت امام زمان(عج)دفاع کنیم.

شهادت قرآن بر عصمت فاطمه

حضرت فاطمه سلام الله علیها تنها زن معصوم در اسلام است.

خدا در قرآن (سوره احزاب آیه 33)می فرمایند:

انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهر کم تطهیرا (خداوند فقط می خواهد پلیدی وگناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملا شما را پاک گرداند)

الرجس که در آیه به آن اشاره می شود شامل همه گناهان و لغزشها می گردد که اهل بیت از انها دورند.


: یک طلبه با عبای مشکی

تو مرا یاد کنی یا نکنی من به یادت هستم ()

یک شیعه با سلاح قلم یکشنبه 87/2/22 ساعت 10:4 عصر

یک شیعه با سلاح قلم عنوان دست نوشتهایی است که قصد دارم ان شاءالله با یاری امام زمان روحی له الفداء پیرامون بحثهایی که بین شیعه و سنی متداول است را بدون هیچگونه تعصب مذهبی بیان کنم و قضاوت را هم به عهده خوانندگان محترم می گذرام.

انگیزه

انگیزه اول من از نوشتن این مطالب فقط بیان حقایقی است که بعضیها از گفتن و شنیدنش ترس و واهمه دارند.چرا؟از خودشون سوال کنید.

انگیزه دوم هم این بود که دیدم بعضی از پیروان تندرو اهل سنت همقطاران خود را دعوت به جنگ با سلاح و تشویق همکیشانشون به کشتن شیعیان می کنند (من هم گفتم حالا که آنها می خوان با سلاح به جنگ ما تشریف بیاورن من هم با قلم به جنگشون برم) پس بجنگ تا بجنگیم

اولین اختلاف:مسح پا در وضو

یکی از سرزنشهای اهل سنت به شیعیان که با الفاظ تند و زننده غالبا به همراه بوده کشیدن مسح پا است که شیعیان انجام می دهند است.ابن کثیر از علمای اهل سنت در کتاب تفسیرالقران العظیم ج 2 می گوید:روافض در مساله شستن پاها در وضو مخالفت کرده اند و از روی جهل و ضلالت بی آن که مستندی داشته باشند مسح را کافی دانسته اند...

ادله شیعه از قرآن

آیه 6 از سوره مبارکه مائده:یا ایها الذین امنوا اذا قمتم الی الصلاه فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق و امسحوا بروسکم و ارجلکم الی الکعبین        استفاده از آیه : کلمه ارجلکم (پاهای شما)عطف بر روسکم (سرهایتان) شده  برای این است که در هر دو مسح لازم است نه شستن خواه به نصب خوانده شود ارجلکم یا به جر

توجیهات اهل سنت

1. این آیه به وسیله سنت پیامبر (ص) و احادیثی که نقل شده منسوخ گشته است.ابن حزم در کتاب الاحکام فی اصول الاحکام می گوید (چون در سنت شستن پاها آمده باید قبول کنیم که مسح منسوخ شده است.

جواب

ابن حزم جان شما مثل اینکه اطلاع نداری سوره مائده آخرین سوره ای است که بر پیامبراکرم (ص) نازل شده (بابا این رو که دیگه همه قبول دارند یه چیز دیگه بگو اگه به ذهنت نمی یاد اشکال نداره ما تا قیامت صبر می کنیم )در نتیجه هیچ آیه ای از آن منسوخ نشده

در ضمن اگه روایت دار ی که حضرت پاهاش را در وضو شسته چندین برابر از خودتون روایت می یاریم که مسح کرده (یه دفتر 100 برگ بیار تا آدرس بدم ولی خدا وکیلی برو ببین ) یه چیز دیگه بگم به ابن حزم تا یادم نرفته و آن اینکه ما باید روایات را به قرآن عرضه کنیم اگه مخالف قرآن بود بزن به دیوار)هر کدام هم که موافق ‍قرآن بود بذار روی سرت

توجیه دوم

جصاص در کتاب احکام القرآن می نویسد:آیه وضو مجمل است و ما به احتیاط عمل می کنیم و پاها را می شوییم که هم غسل (به فتح غین)

حاصل شده باشد و هم مسح

جواب

جصاص شما اگه نمی دانی بدان که غسل و مسح دو مفهوم متباین دارند و هرگز غسل شامل مسح نمی شه(اینکه دیگه دعوا نداره خیلی روشنه)

حالا من یه سوال دارم :شما چرا در نظریات خود قائل به مسح بر روی کفش ها هستید.

عزیزان تعجب نکنید آنچه شنیدید واقعیت داره که اهل سنت نه در حال اضطرار که در حال اختیار و نه در سفر بلکه در حضر و در هر حال قائل به مسح پاها از روی کفش هستند حالا به ما اشکال می گیرند که چرا مسح روی پا می کنید .

من هیچی نمی گم شما قضاوت کنید که مسح پا روی کفش اشکال نداره ولی کفش را در بیاریم و روی پای مبارک مسح کنیم اشکال داره

دفتر 100 برگ را آماده کنید تا بقیه آدرسها و دلایل را بگم.

 یک نکته جالب

عایشه که اهل سنت برای فتاوا و روایات او اهمیت فراوان قائل هستند در حدیث معروفی می گوید:لئن تقطع قدمای احب الی من ان امسح علی الخفین یعنی هرگاه دو پای من قطع شود بهتر از آن است که مسح بر روی کفش ها کنم(مبسوط سرخسی ج 1 ص 98)

روایات از کتب اهل سنت در مورد مسح پا و نه شستن پاها لطفا دقت کنید:

1.مسند احمد ج 1 ص 124

2.کنزالعمال ج 9 ص 448

3.مسند احمد ج 1 ص 67

4.سنن ابن ماجه ج 1 ص 156

5.مسند احمد ج 5 ص 324

(البته اینها نمونه بود شما می تونید به صحیح بخاری و مستدرک حاکم و تفسیر طبری و در المنثور هم مراجعه کنید.)

یک نمونه از این روایات

عن علی بن ابی طالب علیه السلام قال:کنت اری ان باطن القدمین احق بالمسح من ظاهر هما حتی رایت رسول الله صلی الله علیه و آله یمسح ظاهرهما  امیرالمومنین علی علیه السلام می گوید:من فکر می کردم کف پاها برای مسح کردن پاها سزاوار تر است تا این که دیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله روی پاها را مسح می کند.  مسند احمد ج 1 ص 124

یک نکته بسیار جالب

در منابع اهل سنت روایاتی که در مورد مسح از روی کفش است به قدری ضد ونقیض است که هر محققی را به شک می اندازد و این در حالی است که اگر بعضی در حضر پیامبر (ص) را دیده اند که مسح بر کفش می کند از جهت این بوده که روی کفش پیامبر(ص) شکافی داشته که مسح کردن از لای آن ممکن بوده است.

مرحوم صدوق از محدثان معروف امامیه در من لایحضره الفقیه می گوید:نجاشی کفشی برای پیامبر اسلام (ص) هدیه داده بود که روی آن شکافیداشت. در حالی که کفش در پا داشت روی پای خود را مسح می کشید.

روزی یک جوان آمد پیش من و گفت حاجی روی کلاه هم می شه مسح سر کشید. گفتم :نه گفت پس من خودم یک روحانی دیدم که عمامه سرش بود و از روی عمامه مسح سر کشید. من که خندم گرفته بود گفتم آخه آن عمامه وسطش خالیه و می شه به راحتی بدون برداشتن عمامه مسح سر کشید.

یک تذکر مهم: عزیزان روحانی من لطفا قبل از مسح سر حتما عمامه مبارک را بردارید تا برای این جوانها که مسئله را نمی دونند شک و شبهه بوجود نیاد.ممنون


: یک طلبه با عبای مشکی

تو مرا یاد کنی یا نکنی من به یادت هستم ()

بخون وگرنه از دستت می ره چهارشنبه 87/2/18 ساعت 11:58 عصر

رژه را باید ارتش بره              چون خیلی منظمه

جنگ را باید سپاه بکنه           چون فرماندهیش قویه

کشتش را باید بسیج بده         چون اخلاصشون زیاده

فحشش هم باید ما آخوندا بخوریم   چون.......................


: یک طلبه با عبای مشکی

تو مرا یاد کنی یا نکنی من به یادت هستم ()

به یاد امام جمعه اسیر در دست اشرار دوشنبه 87/2/16 ساعت 10:53 عصر

گرچه این دنیا ندارد اعتباری                            می نویسم تا بماند یادگاری

به یاد ججه الاسلام طاهری

امام جمعه شهری از توابع شهرستان بم  با مردمی خون گرم و مهربان بود و هست و خواهد بود. یک شهر کوچیک اما با مردمی دل بزرگ

تومحرم با هم آشنا شدیم. من نفر آخری بودم که وسط محرم از غافله جا مانده رسیدم و توی یکی از مساجد شهر مستقر شدم و بعد هم یک روستا که تا بحال آخوند و منبر زنده ندیده بودند را به من تحویل داد و مردم هم خوشحال که امسال منبر پخش مستقیم گوش می دهند. گذشت تا عید امسال هم با کلی جایزه و کتاب و.... رفتم به دیدنش و اونهم یک گزارش مفصلی از فعالیتهاش توی شهر گفت. از باغ فدک فهرج گفت: که مسوول کمیته امداد بی سر و صدا اون رو به سنیها فروخته بود و آنها هم مراسمات بزرگشون را توی باغ فدک بر پا می کردند. از این گفت که می خوان اسمش هم عوض کنند. حالا چه اسمی خدا می دونه .از دانشگاهی که تاسیس کرده بودند گفت. از اینکه یه روحانی فاضل را رئیس آنجا کردند. از محیط دانشگاه گفت که خیلی سالمه . از دانشجوهاش گفت که نه به دنبال شماره موبایل شیما و ریما  بلکه به دنبال علم و فن آوری هستند.  از دانشجوهای خواهر دانشگاه فهرج گفت که مشکل حجاب براشون حله حله. از اینکه هیچکدوم حجاب را محدودیت نمی دونند. گفت و گفت و گفت و هنوز هم گفتنیها دارد. حالا باید منتظر برگشتش بمونیم. بیچاره انقدر مظلومه که حتی خبرگزاریها عکس یک روحانی سید را به جای عکس اون گذاشتن. یکی نیست بگه آخه مسلمون شیخ که عمامه مشکی سرش نمی ذاره نکنه بقیه عکساتون هم مثل همین خبرتونه. بنده خدا 30 سال داره بعد اینها رفتن عکس یه روحانی 50 ساله و ریش سفید را گذاشتند.

نمی دانم شاید خدا می خواد اینطوری بفهمونه که هر کاری برای من بکنید هم عزیز می شید هم سید. واقعا هم با اسارتش سید شد. شاید سفیدی محاسنشم کنایه از رنجی باشه که توی این 10 روز برای خدا کشیده. حالا اون تو دست اشرار در 60 کیلومتری زاهدان در محاصره ماموران جان بر کفه.

همین جا دعا می کنیم که خدایا این هفته نماز جمعه فهرج بی امام جمعه نباشه و دعا می کنیم که در مصلای نماز جمعه فهرج مردم با اشک نمازشون را سلام ندهند. به امید زادی او از دست اشرار و آزادی ما از دست شیطان


: یک طلبه با عبای مشکی

تو مرا یاد کنی یا نکنی من به یادت هستم ()

پیام شهریار به انیشتن پنج شنبه 86/12/2 ساعت 7:52 عصر

سلام

داشتم دیوان مرحوم شهریار را مطالعه می کردم که چشمم افتاد به این شعر شهریار که موضوعش پیام به انیشتن بود و دیدم چه زیبا در و دل یک ایرانی را نسبت به بمبهای اتمی که در دست ابر قدرتها بوده را با هنر شعر بیان می کنه. قابل توجه انهایی که ما را به داشتن سلاحه های اتمی متهم می کنند (حرف سیاسی ممنوع) ببینن که شعراء ما در سالهایی نه چندان دور موضع جامعه ایران را در قبال این مسئله بیان کرده اند.

(اگر شما تازه حقوق بشر را کفش کردید ما سالهاست که ان را کشف کردیم)

 

انیشتن یک سلام ناشناس البته می بخشی                                  

دوان در سایه روشنهای یک مهتاب خلیایی.

نسیم شرق می آید شکنج طره ها افشان

فشرده زیر بازو شاخه های نرگس و مریم

از آنهایی که در سعدیه شیراز می رویند.

زچین و موج دریاها و پیچ و تاب جنگلها

دوان می آید و صبح سحر خواهد به سر کوبید

                        در خلوتسرای قصر سلطان ریاضی را.

درون کاخ استغنا فراز تخت اندیشه

سر از زانوی استغراق خود بردار

به این مهمان که بی هنگام و ناخوانده است در بگشا

اجازت ده که با دست لطیف خویش بنوازد

به نرمی چین پیشانی افکار بلندت را

                        به آن ابریشم اندیشه هایت شانه خواهد زد

*

نبوغ شعر مشرق نیز با آیین درویشی

به کف جام شرابی از سبوی حافظ وخیام

به دنبال نسیم از در رسیده می زند زانو

                        که بوسد دست پیر حکمت دانای مغرب را.

انیشتن آفرین بر تو

خلاء با سرعت نوری که داری در نوردیدی.

زمان در جاودان پی شد مکان در لا مکان طی شد

حیات جاودان کز درک بیرون بود پیدا شد

بهشت روح علوی هم که دین می گفت جز این نیست

تو با هم آشتی دادی جهان دین و دانش را

انیشتن ناز شست تو

نشان دادی که جرم و جسم چیزی جز انرژی نیست

اتم تا می شکافد جزو جمع عالم بالاست

به چشم موشکاف اهل عرفان و تصوف نیز

جهان ما حباب روی چین آب را ماند.

من ناخوانده دفتر هم که طفل مکتب عشقم

جهان جسم موجی از جهان روح می بینم.

                        اصالت نیست در ماده

*

انیشتن صد هزار احسن و لیکن صد هزار افسوس

حریف از کشف و الهام تو دارد بمب می سازد

                        انیشتن اژدهای جنگ

جهنم کام وحشتناک خود را باز خواهد کرد

دگر پیمان? عمر جهان لبرز خواهد شد

دگر عشق و محبت از طبیعت قهر خواهد کرد

چه می گویم؟

مگر مهر و وفا محکوم اضمحلال خواهد شد؟

((مگر آه سحر خیزان سوی گردون نخواهد شد؟))

مگر یک مادر از دل ((وای فرزندم)) نخواهد شد؟

انیشتن بغض دارم در گلو دستم به دامانت

نبوغ خود به کام التیام زخم انسان کن

تفوق در جهان قاتل مشو جز علم و تقوا را

انیشتن نامی از ایران ویران هم شنیدستی؟

حکیما محترم می دار مهد ((ابن سینا)) را

به این وحشی تمدن گوشزد کن حرمت ما را

انیشتن پا فراتر نه جهان عقل هم طی کن

کنار هم ببین موسی(ع) و عیسی(ع) و محمد(ص) را.

کلید عشق را بردار و حل این معما کن.

و گر شد از زبان علم این قفل کهن وا کن

انیشتن باز هم بالا:

            خدا

                        را نیز

                                 پیدا کن

                                          دیوان اشعار_سید محمد حسین بهجت تبریزی(شهریار)

                                                                            ارادتمند:یک طلبه با عبای مشکی

 

 

شهریار تبریزی

: یک طلبه با عبای مشکی

تو مرا یاد کنی یا نکنی من به یادت هستم ()

حرفهای بعدی شنبه 86/11/27 ساعت 2:59 عصر

ان شاءالله اگه زنده باشم در روزهای دیگه حتما خواهید خواند که:

1_چگونه دیگران را به خود جذب کنیم (قسمت دوم)

2_  ما کی هستیم:کجا هستیم:چی می خونیم:چی می خوریم و..(2)

3_طلبه ها به سربازی می روند.ژژ

راستی به امید خدا مقاله تبلیغ مدرن را که چند سال پیش نوشتم را هم می ذارم

در تبلیغ مدرن می خوانید: عکس آرنولد را می بینی با سلاح پیشرفته زیر آن نوشته شده بود :اسلام دین خشونت است

گفتم در نهروان چه کسی پیروز شد؟ گفت نمی دانم شاید آث میلان

گفتم با خدا تماس داری گفت شماره موبایلش را ندارم اگه تاجر معروفیه بده شاید به دردم خورد

گفتم ریش پرفسوری برای چه گفت:............................ژ

این برگ سبزی بود تحفه درویش خلاصه اگه به دلتون ننشست فقط مواظب باشید که دل منو نشکنید .تا توانی دلی به دست آور که؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دل شکستن هنر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟نمی باشد.

وعده ما پنجشنبه هین هفته یا علی

ارادتمند:یک طلبه با عبای مشکی


: یک طلبه با عبای مشکی

تو مرا یاد کنی یا نکنی من به یادت هستم ()

ما کی هستیم:کجا هستیم:چی می خونیم:چی می خوریم و............ شنبه 86/11/27 ساعت 2:41 عصر

سلام اول هر کلام

به یاد دوست که هر چه دارم از اوست

شاید این سوال که ما کی هستیم کجا هستیم چی می خونیم و چی می خوریم یه سوال خیلی ساده باشه که جوابش را خیلی ها بلد هستند البته این سوالها در مورد صنف ما طلبه هاست و گرنه هر کس بهتر از دیگران می دونه این سوالات را درباره خودش ولی ازدید توحیدی و نگاه عارفانه باید هر کس هر روز از خودش این سوالات را بکنه که :

از کجا آمده ام   آمدنم بهر چه بود   به کجا می روم آخر   ننمایی وطنم

ان شاءالله که جایگاه همه شما دوستان فرودس برینه همان جایی که خدا وعده اش را داده خدایی که تمام وعدهایش حق است و تخلفی هم در قولها و قرارهاش نداره باشه.بگذریم از جواب سوال دور نشیم راستش را بخواهید منم قبل از طلبگی

جواب این سوالات را به درستی نمی دونستم که این طلبه ها ........

یادمه مدتی که در تهران توی مدرسه شاه عبدالعظیم (ع)درس می خواندم دو تو جوان تقریبا 16 ساله بچه یکی از روستاهای

شیراز آمده بودند درس طلبگی بخوانند ولی توی درس خواندن خیلی موفق نبودند و حاصل و بهره ای نمی بردند حالا علتش چی بود همینن سخن منه که این دو تا به قول خودشون می گفتند ما اولین باره که از روستامون خارج شدیم آنهم آمدیم کجا؟تهران چیکار کنیم؟درس طلبگی بخونیم چطور؟ در حالی که فکر می کردیم توی حوزه یه قرآن می دهند به ما و می گن روزت را به شب و شبت را به صبح با قرآن سپری کن(که البته اینهم سعادت می خواهد ولی تنها با خواندن عملی نمی شود که انسان بخواهد با قرآن در زندگی محشور باشد ویک زندگی با عنایت به آیات الهی داشته باشد)یک منرم گذاشتن آنجا یه عبای مشکی هم می اندازند روی دوشمون و می گن تمرین منبر و روضه خوانی بکنید(من فدای صاحب روضه ) اما حالا که آمدیم می بینیم که نه اینطورها هم که می گفتند نبود به قول معروف: مدینه گفتن و مکه شنیدن  شنیدن کی بود مانند دیدن 

ما که آمدیم از منبر و تمرین منبر و روضه خبری نبود. به جای قرآن هم چند تا کتاب به زبان عربی به ما دادند که بخوانیم (استاد مامی گفت یه روز یکی از کتابهای عربی را توی نانوایی جا گذاشتم وقتی برگشتم شاطر کتاب را بوسید و گفت حاج آقا قرآنتون را جا گذاشته بودید بیچاره خیال کرده بود همه کتابهای عربی قرآن هستند) الانم می گن آگه آخر ترم نمره قبولی نیارید و کتابها را پاس نکنید چون سال اولی هستید برمی گردد همانجا که بودید و .........

دلم به حالشون سوخت البته روز اولی هم که من خودم وارد حوزه شدم خیلی از این سوالات را نمی دونستم در حالی که توی یکی از شهرهای بزرگ زندگی می کردم و آنجا داری حوزه های فراوانی بود دیگه این بنده خداها که جای خود داره.

خوب ما کی هستیم

ما مخلوقی از مخلوقات خدا هستیم که با بهر گیری از عقل: همان موجودی که ما را اشرف مخلوقات قرار داد پی به وجود خدای ذی شعوری بردیم که برای درک و حس بودنش نیازی به رفتن به خیابان و بیابان:دشت و صحرا :کوه و دریا نیست که: من عرف نفسه فقد عرف ربه  (هر کس خودش را به درستی بشناسد خدا را شناخته است)

ما که هستیم:

ما هم مثل خیلی از انسانهای دیگه که در این دنیای خاکی آبی بادی دلشون را  روانه آنچه بهش علاقه دارند کردند ما هم کلید دلمون(البته بماند که خیلی ها دلشون قفل و کلید نداره و به راحتی می شه هر چه در دلشون هست را به غارت برد) را به دست عقلمون دادیم و بهش گفتیم این خدای که پی به وجودش بردی وما را به همراهیش سفارش و ناکیید کردی کیه؟ کجاست ؟حرفش چیه؟ چی می خواد؟ و...................

البته ما منکر این نیستیم که با خاک شناسی و زمین شناسی و ستاره شناسی و طب ...... وهزارن رشته دیگه هم می شه که به خدا رسیدو او را شناخت.(البته اگه منصف باشیم)اما همه قبول داریم که کار تخصصی کردن یه چیز دیگه است.

ما کی هستیم:

ما وارد این عرصه شدیم تا دین را آن طور که هست(نه آن طور که د رکوچه و بازار است)بشناسیم و برای درک آن تلاش کنیم و در مسیر آن گام برداریم :مسیری که خواست همه انبیاء الهی بود و بشناسیم خدایی را که با نگاه های مظلومانه اش در حسرت ندایی و شاید صدای از ما و در انتظار بندگاش نشسته تا به مهمانیش بروند تا نشان دهد بدون هیچ چشم داشتی میزبانیش را و عطا کند بدون هیچ منتی نعمتهایش را. خدایی که 124 هزار پیامبر خود را مبعوث کرد تا یک کار بکنند و آنهم واسطه آشتی بندگانش با او شوند. خدایا من با تو قهر نکردم بلکه از تو غفلت کردم. پروردگارا:دعای غافلان مستجاب کن(آمین )

 برای همین روز اولی که وارد حوزه شدیم به ما گفتند برای چه آمده اید که طلبه شوید:نگفتیم آمده ایم که آدم کنیم گفتیم آمده ایم که آدم شویم (در خانه اگر کس است یک حرف بس اشت) اینکه چی می خوانیم و چی می خوریم و .... باشه برای یه وقت دیگه. راستی حرف زدن از تایپ کردن خیلی خیلی راحت تره (به امید اینکه حرفامون و نوشته هامون و خواندنها مون همه برای خدا باشه) یا علی التماس دعا

ارادتمند:یک طلبه با عبای مشکی


: یک طلبه با عبای مشکی

تو مرا یاد کنی یا نکنی من به یادت هستم ()

چگونه دیگران را به خود جذب کنیم پنج شنبه 86/11/25 ساعت 2:54 عصر

یکی از نکات مهم و اساسی که عامل موفقیت وجذب افراد به خود و یا به مذهب و ... می شه نوع رفتار ما است.با برخورداری از یک الگوی صحیح در رفتار و گفتار ما می توانیم دیگران را به خودمون علاقمند کنیم.اگر رفتار و گفتار و حتی نوع نگاه کردن ما همراه با محبت و عشق باشه

می توانیم به راحتی دیگران را به خودمون علاقمند کنیم و به یک آرامش روحی دست پیدا کنیم.ما اگه محیط پیرامون خودمون را و افرادی که با ما در یک جامعه زندگی می کنند و بالاتر از آن حیوانات را هم دوست داشته باشیم و به آنها محبت کنیم همین مسئله باعث ایجاد نشاط و امیدواری در ما می شه.به قول شاعر:به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست   عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوستژ

شعرای فارسی زبان عشق را اکسیر می نامند.آنها این اصطلاح را استخدام کردند و گفتند ان اکسیر واقعی که نیروی تبدیل دارد عشق و محبت است.زیرا عشق است که می تواند قلب ماهیت کند.عشق مطلقا اکسیر است و خاصیت کیمیا دارد:یعنی فلزی را به فلز دیگر تبدیل می کند.

مردم هم فلزات مختلفی دارند.

از جمله آثارعشق نیرو و قدرت است.محبت نیرو آفرین است.جبان را شجاع می کند.عشق است که از بخیل بخشنده و از کم طاقت و ناشکیب متحمل و شکیبا می سازد.

اثر عشق از لحاظ روحی در جهت عمران و آبادی روح است و از لحاظ بدنی در جهت گداختن و خرابی.اثر عشق در بدن درست لاغری اندام وسقم و اختلال هاضمه و اعصاب است.

خوب حالا این عشق خوب است یا نه و اینکه چه عشقهایی ماندگار و دارای خواص مثبت و کدام دارای خواص منفی است را بعد براتون می گم

اما پس نوع رفتار ما همراه با محبت و مهربانی باعث جذب افراد می شه. برای ایبکه خسته نشید یه خاطره براتون می گم و آن اینکه:

 یک خاطره

در یکی از سفرهایی که ما طلبه ها در ایام محرم و ماه رمضان برای تبلیغ و بیان دستورات اسلامی می رویم وارد یکی از شهرهای همین مرز و بوم شدم حالا کجا بماند مهم نیست. بچه ها با من خیلی صمیمی  و دوست بودند و حرفاشون را به راحتی به من می زدند.  روزی یکی از بچه که دانشجو بود آمد پیش من و از دوست و رفیقش که دبیرستان درس می خواند شروع کرد به گله و شکایت کردن که نماز جماعت نمی یاد و رفتارش چنین و چنانه و از من راهنمایی می خواست و من هم مطالبی را بهش گفتم.یه روز که توی خیابان با همین دوستمون و چند تای دیگه داشتیم می رفتیم یه جوان را به من نشان داد وگفت همون کسی است که دربارش با شما مشورت کردم. خلاصه اونو صدا زد و که طرف ما بیاد و آنهم هاج و واج که چیکار با من دارندو....

همینکه نزدیک آمد با یک نگاه سرشار از سوال سلام کرد و من هم با گرمی جوابش را دادم.رفیقش شروع کرد که بله شما بهش یه چیزی بگیدو........ من بهش گفتم چه اشکالی داره بچه به این خوبی. گفت شما بکید چرا نماز جماعت نمی یاد؟

گفتم خوب شاید دوست نداره و یا ما رو قابل نمی داند و شاید جای دیگه می ره و از این حرفا وشروع به دفاع کردن از اون بنده خدا کردم.

آونم که جا خورده بود هم از حرفای رفیقش جلوی من و هم از دفاع کردن من از اون یه نگاه به رفیقش می کرد و صحبتهای منو تایید می کرد. بنده خدا که اصلا انتظار نداشت اینطوری برخورد بکنم وقتی که دید دیگه هیچ حرفی نداره گفت خوب آنها به کنار شما بگو چرا این یقه اش را باز می ذاره(بلا فاصله از ترس دگمه خودشرا تا اخر بست)منم در جواب گفتم چه اشکالی داره زیرش پیرهن پوشیده و بدنش پیدا نیست و همین اندازه کافیه

شما تصور کنید که اون جوان دبیرستانی از دفاع کردنهای من جلوی دوستش که اصلا انتظارش رو نمی کشید چه احساسی پیدا کرده بود و خلاصه منم بی توجه به حرفهای دیگه به رفیقش گفتمبی خیال حرفای این از خودت بگو.....ژ

شما چی تصور می کنید که بعد از این جریان چی شد؟

 خدا شاهده از روز بعد دیدم آمده نماز جماعت و خیلی به من ابراز محبت می کنه به دوستاش گفته بود من یه رفیق طلبه ندارم اونم اینه

حالا هم که سالی از آن جریان می گذره هنوز با هم دوست هستیم و من به داشتن اینچنین دوستانی افتخار می کنم

(به خاطر اینکه بعدا حتما این مطالب را خواهند خواند من از درج اسمشون پرهیز کردم و اگه بعدها اجازه دادند با اسم آنها رو خطاب خواهم کرد

نمونه از این داستانها زیاد دارم ولی دیگه از تایپ کردن خسته شدم. تا بعد ...

ارادتمند:یک طلبه با عبای مشکی


: یک طلبه با عبای مشکی

تو مرا یاد کنی یا نکنی من به یادت هستم ()

<   <<   6   7   8   9      >

ِْلیست کل یادداشت های این وبلاگ

به یاد دوران وبگردی
امضاء از یک هنرمند
ساخت ایمیل
تبلیغ مدرن 2
تبلیغ مدرن1
چگونه می خوای جوابش رو بدی
روز افتخار نسل نوع انقلاب
رفتار عمر با زنان
استدلال به غیرت عرب
تقدیم به مادر پاکیها 2
تقدیم به بانوی پاکیها1
چند معمای فکری
معرفی کتاب
تقدیم به رهبر عزیزم
یک قرار عاشقانه
[همه عناوین(75)][عناوین آرشیوشده]

خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 
 Atom 



:: کل رفقای من::
194188


:: رفقای امروز ::
18


:: رفقای دیروز ::
16



:: درباره حقیر ::

یک طلبه با عبای مشکی

:: لینک به وبلاگ ::


:: پیوندهای روزانه::

مذهبی [6]
[آرشیو(1)]


:: آرشیو ::

طوفا ساعت 3
مشتریهای خدا
یک امام جمعه در دست اشرار
بخون و گرنه از دستت می ره
یک امام جمعه در دست اشرار
یک شیعه با سلاح قلم 1
فاطمه سرچشمه پاکیها
7. یک شیعه با سلاح قلم 2
میوه درخت طوبی
سوغات مشهد
نعمتی به نام فاصله
پرسش و پاسخ پیرامون انسان
هرگز به فکر خوشایند مردم نباش
عشق دودی
آیا کار این مرد درست است؟؟؟؟
شیخ حسنعلی نخودکی
به بهانه غربت بقیع
یک شیعه با سلاح قلم 4
کی دانشجو است؟
بیایید مجانی مهربان باشیم
نیاز من و تو چیه؟
تو ماندی من رفتم
روحانیت؟؟؟؟؟؟؟؟
امام زمان با دین جدید
عاشقانه با معشوق
الوعده وفا
مناظره
امامت در کودکی
تصاویر جدید اغتشاشات
اتفاقات در انتخابات


:: دوستان من (لینک) ::

عاشق آسمونی
لحظه های آبی
بتلیجه
مهندس محی الدین اله دادی
خاکستر این شراره دیگر سرد است...
یادداشتها و برداشتها
.: شهر عشق :.
منطقه آزاد
رازهای موفقیت زندگی
سربازی در مسیر
عشق پنهان
گروه اینترنتی جرقه داتکو
سکوت پرسروصدا
هدیه
صفحات خط خطی
مهندسی متالورژِی
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
مناجات با عشق

exchange55
فکر نو مساوی پیشرفت
دین حق
تبلیغ ِآگهی
ESPERANCE55
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
.:تـــــیم آی تــــــــــی:.
::::: نـو ر و ز :::::
سفر به ماوراء
سیر بی سلوک
دوستانه و صمیمانه
دفتر چه یادداشت یک خواهر طلبه
باز مانده تنها
سیری به ماوراءالطبیعه
یک سید دوست داشتنی
ثروتمند ترین مرد جهان
عاشورا
یه مخلوق
پایگاه اطلاع رسانی حجت الاسلام دهشتی


:: لوگوی دوستان من ::






































:: بیا با هم رفیق بشیم ::

 

:: موسیقی وبلاگ::


  گزارش تصویری مراسم کانون
 
   دوستانه و صمیمانه
 
   وبلاگ برادران کانون - گروه آر وی
 
   وبلاگ ویژه سفر کربلای 82 کانون
 
   واحد دانشجویی کانون - باصر
 
   مدرسه متافیزیک کانون
  
   نگارخانه کانون - فال و تماشا
 
   آموزشگاه زبان انگلیسی کانون
 
   وبلاگ آموزشگاه زبان
 
   نمآهنگ های کانون
 
   انجمن شعر خواهران کانون
 
   واحد قرآنی خواهران کانون - فاران
 
   واحد قرآنی برادران کانون - ابرار
 
   واحد طلاب کانون
 
   ورزش و کانون
 
   واحد امداد کانون
 
   لخته های دل من
 
   معرفی کانون
 
   واصل - واحد شهدای کانون
 
   رهپویان چه خبر؟
 
   واحد هنری کانون - وری نایس
 
   وبلاگ واحد هنری کانون
 
  وبلاگ کاروان مشهد نوروز 83 کانون

 
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن